و باز هم نیامدی
05 مهر 1398 توسط خادمةالزهرا
ساعات عمرمن همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیرکه آب ازسرم گذشت
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت
مولا، شمار درد دلم، بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت
تـابـه کـى در انـتـظـارش دیـده بـر در دوخـتـن؟
آمـدن;
رفـتـن;
نـدیـدن;
سـوخـتـن…
ای کـه دسـتـت مـیـرسـد بـر زلــف یـار؛
درحـضـورش نـام مـا را هـم بـیـار.