به امید بهار 25 شهریور 1398 توسط خادمةالزهرا چه انتظار عجیبی عزیزِ من، چه غریبی عجیب تر که چه راحت نبودنت شده عادت نه کوششی نه دعایی فقط نشسته و گوییم: خدا کند که بیایی هر چند کمی فرج تمنا کردیمآقا، ز سر خویش تو را، وا کردیمشرمنده ولی، خلاصه تر می گویمبا واژه انتظار، بد تا کردیم مطلب قبلیمطلب بعدی