به امید بهار
25 شهریور 1398 توسط خادمةالزهرا
چه انتظار عجیبی
عزیزِ من، چه غریبی
عجیب تر که چه راحت
نبودنت شده عادت
نه کوششی نه دعایی
فقط نشسته و گوییم:
خدا کند که بیایی
هر چند کمی فرج تمنا کردیم
آقا، ز سر خویش تو را، وا کردیم
شرمنده ولی، خلاصه تر می گویم
با واژه انتظار، بد تا کردیم