☆⚛ردپاے‌ظهور⚛☆

گفته بودم گر بیائی مقدمت را گل فشانم گل چه قابل مهربانم چشمهایم فرش راهت
  • خانه 

به امید بهار

25 شهریور 1398 توسط خادمة‌الزهرا

چه انتظار عجیبی

عزیزِ من، چه غریبی

عجیب تر که چه راحت

نبودنت شده عادت

نه کوششی نه دعایی

فقط نشسته و گوییم:

خدا کند که بیایی

هر چند کمی فرج تمنا کردیم

آقا، ز سر خویش تو را، وا کردیم

شرمنده ولی، خلاصه تر می گویم

با واژه انتظار، بد تا کردیم

طلوع، نزدیک است اگر بخواهیم!

20 شهریور 1398 توسط خادمة‌الزهرا

آقا…نیا!

زمین، جای خطرناکیست.

ما مسیح به صلیب کشیده ایم

ما حسین کشته ایم…

میگویند جمعه می آید؛

آری، روزی که بازار تعلقات دنیا را تعطیل کنیم؛ او خواهد آمد

«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»

18 شهریور 1398 توسط خادمة‌الزهرا

یا مهدی ادرکنی

صبرم از کاسه دگر لبریز است

اگر این جمعه نیاید چه کنم؟!

آنقدر من خجل از کار خودم،

اگر این جمعه بیاید چه کنم؟!

العجل العجل يا مولاي يا صاحب الزمان

آرزو نمی‌کنم که بیایی
آرزو می‌کنم وقتی آمدی؛
چشمانم شرمسار نگاهت نشود
چون همه میدانند که می‌آیی

  • 1
  • 2
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

☆⚛ردپاے‌ظهور⚛☆

راه ظهورت را بستم؛ قبول! اما...خدا را چه دیدی، شاید قرار است، حُرِ تو باشم!

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس